.:: پرسه ::.

روزمرگی های مد ( MED )

.:: پرسه ::.

روزمرگی های مد ( MED )

شب یلدا ، سنت کهن ایرانی

 بى شک یلدا را مى توان تنها آیین باستانى ایرانى دانست که گذر زمان چندان بر آن تاثیرى نداشته است. نه مانند جشن هاى مهرگان و تیرگان که جشن هاى رسمى ایرانیان بودند کمرنگ یا بى رنگ شدند و نه مانند جشن چهارشنبه سورى شکل و شمایل اش تغییر کرده تا بدانجا که دیگر نمى توان آن را یک جشن باستانى به حساب آورد.
 
 اما یلدا همچنان، بدون تغییر در ایران باستان برگزار مى شود، شاید براى آن است که یلدا فراتر از یک جشن ملى است و در پس چهره خود پشتوانه عظیمى را پنهان کرده است. یلدا ریشه در تاریخ جهان دارد. شب یلدا زادروز مهر یا میتراست. خداى پیمان و عهد و ایزدى تویى. میترائیسم یکى از تاثیرگذارترین مذاهبى است که نخست در شرق و بعدها در غرب و در دین مسیحیت ردپاى بسیارى از خود به جاى گذاشت. این شب را از دیرباز نزد مردم جهان شبى مقدس مى دانستند.
 
 یلدا از نظر معنى معادل با کلمه نوئل از ریشه ناتالیس رومى به معنى تولد است و نوئل از ریشه یلدا است. واژه یلداسریانى و به معنى ولادت است. ولادت خورشید (مهر و میترا) و رومیان آن را (ناتالیس انویکتوس) یعنى روز تولد مهر شکست ناپذیر مى نامیدند. پس از مسیحى شدن رومیان سیصد سال پس از تولد عیسى مسیح کلیسا جشن تولد مهر را به عنوان زادروز عیسى پذیرفت، زیرا زمان تولد او دقیقاً معلوم نبود.
 
در واقع یلدا یک جشن آریایى است و پیروان میترائیسم آن را از هزاران سال پیش در ایران برگزار مى کرده اند. وقتى میترائیسم از تمدن ایران باستان در جهان گسترش یافت در روم و بسیارى از کشورهاى اروپایى روز ۲۱ دسامبر به عنوان تولد میترا جشن گرفته مى شد ولى پس از قرن چهارم میلادى به دنبال اشتباهات محاسباتى این روز به ۲۵ دسامبر انتقال یافت و در آن زمان مسیحیان روز ۶ ژانویه را به عنوان روز تولد مسیح جشن گرفتند. اما با گسترش مسیحیت در آن زمان به دلیل اینکه نمى توانستند مردم را از برپا داشتن این جشن منع کنند بنابراین روز کریسمس را با روز ۲۵ دسامبر جابه جا کردند.
 
 اما آنچه مسلم است یلدا جشنى ایرانى است. جشنى است که ایرانیان پس از رهایى از بیدادگرى و ستم به شکرانه بازیافتن آزادى برپا مى کردند و پیروزى نیکى بر بدى و روشنایى بر تاریکى و داد بر ستم را گرامى مى داشتند. یلدا جشن خانوادگى است و شاید یکى از دلایل ماندگارى اش همین است. چرا که هنوز در ایران خانواده رکن اصلى جامعه است. هر چند که جامعه ایرانى در حال گذار از سنت به مدرنیسم است اما یلدا هر سال به خانه هاى ایرانیان سرک مى کشد. سالیان سال یلدا مهمان خانه ایرانیان است.

بارون

( شرمنده ، تیتر یه کم فریبند شده . موضوع اصلا شعر و اینجور چیزا نیست! )


بالاخره بعد از یه مدت نسبتآ طولانی توی این شهر آلوده و غبار گرفته ( اصفهان ، نه تهران )  چشم ما به جمال بارون روشن شد .

ولی توی آب و هوای اصفهان یه چیزی هست که همیشه بعد از بارون لج آدمو در میاره . اونم اینه که اگه صبح بارون بیاد بعد از ظهر و اگه شب بارون بیاد فردا صبحش چنان آفتابی میشه که در عرض 2 ساعت حتی زمینا هم خشک میشه و انگار نه انگار که اینجا بارون اومده . (نه خانی اومده ، نه خانی رفته.)


من شخصآ دوست دارم بارون حداقل 4-3 روز پشت سر هم بباره و تا یکی دو روز بعدشم از آفتاب خبری نباشه ، جوری که آدم دلش برا آفتاب تنگ بشه . نه اینکه صبح بارون بیاد ، ظهر آفتاب بشه و عصر دیگه هیچ اثری از بارون صبح نباشه .


تازه ، آب و هوای اصفهان یه بدی دیگه هم داره ، برای همین یه نصفه روز بارون یه هفته هوا ابری میشه ، صاف میشه ، ابری میشه ، صاف میشه ؛ تا جایی که دیگه کفر آدم در می یاد .


شاید خیلی هاتون بعد از خوندن این مطلب بگین : " خوب ، به ما چه؟ " یا " خوب ، حالا که چی؟ " .


یا منو متهم به این بکنید که خیلی سطحی و پیش پا افتاده می نویسم . نمی دونم ، شاید هم واقآ همین طور باشه ولی من دوست داشتم اینارو بگم ، که گفتم . اصلآ وبلاگ هم یعنی همین ، یعنی جایی که آدم آزادانه ( و بر عکس همه جا که آزادیش در چار چوب قانونه ، کاملآ آزادانه ) حرفایی رو می خواد ، بزنه . حالا اگه حرفاش جالب بود که بقییه می یان سر می زنن ، می خونن و نظر می دن و اگه جالب هم نبود که خوب کسی وقت روش نمی ذاره .

دور تسلسل باطل !!

 
 
و ما همچنان
 
   دوره می کنیم
 
              شب را
 
              و روز را 
 
                      هنوز را ....

اولین روز کاری

خوب ، امروز اولین روز کاری ما ، رفتم سر کاره جدید .

محیط جدید ، آدمای جدید ، فضای جدید ، روابط جدید و البته درآمدهای جدید .

این شغل دقیقا همون چیزیه که نیاز داشتم ( البته با یه روز نمیشه فهمید ، ولی خوب ) . صبح تا ظهر باید سرکشی به 4 تا ساختمون ، بعد از ظهر هم باید برم دفتر که اگه نقشه یا دتایلی برا فرداش می خوام بگه همکارا حاضر کنن .

خیلی دلم می خواست با بحث نظارت و اجرا تو معماری آشنا بشم ، که خوب الان موقعیتش پیش اومده . توی همین یه روز فهمیدم  که اون خطوطی که ما روی کاغذ یا تو کامپیوتر می کشیم به عنوان " طراحی معماری " تا بیاد به " معماری " تبدیل بشه دهن چند نفرو سرویس می کنه !!

الان که رفتم سر کار دیگه کمتر می تونم خانومی رو ببینم یا باهاش برم بیرون یا توی کاراش بهش کمک کنم ولی خوب چه کنیم ، زندگی خرج داره . شغل قبلیم حداقل این حسنو داشت که زمانش دست خودم بود ، عشقم می کشید 3 روز نمی رفتم دفتر ولی اینجا دیگه از اون خبرا نیست . یه بدی دیگه این شغلم اینه که صبحا باید دیگه نهایتا 8 از خواب بیدار بشم ، اولش خیلی زور میگه !!

خوب ، بالاخره بعد از چند تا پست عمومی ، اینم یه پست شخصی . هر چی کاره فرهنگی - اجتماعی کردیم بسه !!