.:: پرسه ::.

روزمرگی های مد ( MED )

.:: پرسه ::.

روزمرگی های مد ( MED )

تصویر

      
          
         
 
                  
 
                   
 
                  
                                                  
 
 پ.ن : با نگه داشتن موس روی عکسها می تونید اسم عکس رو هم ببینید .
 

راز بقاء

هر روز صبح غزالی در آفریقا بیدار می شود ،
         او نیک میداند که باید تندتر از سریعترین شیر بدود ،
                  تا کشته نشود ...
 
هر روز صبح شیری در آفریقا از خواب بیدار می شود ،
         او نیک میداند که باید تندتر از سریعترین غزال بدود ،
                  تا گرسنه نماند ...
 
مهم نیست که شیر هستید یا غزال ،
بهتر است با طلوع خورشید دویدن را آغاز کنید .
 
                                                                  Antoni 
 
پ.ن : فکر کنم اگه آنتونی توی ایران بود به جای دویدن از واژه * سگ دو زدن * استفاده می کرد !!
     

از زمان و معماری

دو - سه روزیه خوندن کتاب « از زمان و معماری » نوشته " منوچهر مزینی " رو شروع کردم . راستش این کتاب رو خیلی وقت پیش گرفتم . این که میگم خیلی وقت پیش واقعآ خیلی وقت پیش بود . دقیقآ 16 / 11 / 78 ( اول کتاب یادداشت کردم ) یعنی حدود 6 سال پیش . اون موقع تازه یک سال و نیم بود وارد دانشکده معماری شده بودم . وقتی این کتابو خریدم بلافاصله شروع به خوندنش کردم ولی یه اتفاق باعث شد که خوندن این کتاب تا الان به تعویق بیافته .

موضوع از این قرار بود که اون موقع توی دانشکده یه استاد پروازی داشتیم به اسم مهندس زاهد که از تهران می اومد و انصافآ جزو بهترین استادای دوران تحصیل من بود . یه روز مهندس زاهد ( ما توی دانشکده معماری هیچوقت به استادامون نمی گفتیم استاد ، همیشه به جاش میگفتیم آقای مهندس یا آقای دکتر - برای کسایی که دکترا داشتن ) این کتابو دست من دید . اون موقع حتی 30 صفحه از کتاب رو هم نخونده بودم . ازم پرسید کتاب « فضا ، زمان و معماری » نوشته " گیدیون " رو خوندی ؟ گفتم نه ، گفت پس این کتابو نخون تا هفته دیگه .

هفته بعد که اومد سر کلاس « فضا ، زمان و معماری » رو برام آورده بود . بهم گفت بهتره قبل از خوندن اون کتاب ، اینو بخونی . منم که دیدم تا آخر ترم بیشتر وقت ندارم برای خوندن این کتاب ( چون باید کتاب رو بهش برمی گردوندم ) سریع شروع به خوندنش کردم . حُسنی که این کتاب داشت این بود که چاپ قبل از انقلاب بود و توش تصاویر هنری ( نقاشی یا مجسمه های برهنه ) بدون سانسور چاپ شده بود . خلاصه اینکه تا آخر ترم کتابو تموم کردم . وقتی رفتم که کتابو بهش پس بدم ، کتابو ازم گرفت ، توی صفحه اولش یه جمله کوتاه برام نوشت و کتاب رو به خودم هدیه کرد . این کارش هم برام غیر منتظره بود ، هم جالب و هم البته تاثیر گذار و متاسفانه از اون روز به بعد دیگه هیچوقت ندیدمش .

این شد که « از زمان و معماری » تا الان گوشه کتابخونه کوچیک من مونده بود تا دو - سه روز پیش که یه دفعه هوس کردم بخونمش . کتاب خیلی خوبی هم هست ، برای کسایی که توی زمینه معماری مشغول فعالیت هستن یا به هر نحو به هنر و به خصوص معماری علاقه دارن . اگه خواستین این کتابو بخونین حتمآ یادتون باشه قبلش باید « فضا ، زمان و معماری » رو خونده باشین .

تنهایی

چه حسی داره ؟
 
چه حسی داره آدم شب و روز تولدش تنها باشه ، تنهای تنها .
 
تنهایی ، شب ، جاده ، یه سی دی پر از خاطره ، یه موبایل که بر خلاف همیشه توی جاده آنتن می ده ...
 
نه کیکی ، نه شمعی ، نه تولدت مبارکی ، نه کادویی ، نه نگاهی ، نه بوسه ای ، نه بغل کردنی ، نه دوستی ، نه آشنایی ، نه امیدی ، نه حسی ، نه حالی ... !! هر چی هست فقط اس ام اسه . فقط اس ام اس ...
 
خیلی حال میده آدم توی روز تولدش بمیره ، اینجوری هیچکس روز تولد آدمو فراموش نمی کنه . آخه ماها عادت داریم فقط روز مرگ افرادو تو ذهنمون ثبت کنیم . مرگ ، توی روز تولد ، توی شهری که به دنیا اومدی و حتی توی بیمارستانی که متولد شدی . دیشب می خواستم برم آبادان ( آخه من اونجا به دنیا اومدم ) ولی نشد ، نذاشت ، نتونستم ...
 
پ.ن.۱ : از همه عزیزانی که برام کامنت گذاشتن و تولدم رو تبریک گفتن یه دنیا ممنونم . شما  تنها مهمان های تولدی بودین که هرگز گرفته نشد . تبریک شما دلمو شاد کرد .  
 
پ.ن.۲ : ۵۷ عزیز ، متاسفانه وبلاگت اینجا فیلتر شده . من بهش دسترسی ندارم . همینجا بابت تبریکت ازت تشکر می کنم .