.:: پرسه ::.

روزمرگی های مد ( MED )

.:: پرسه ::.

روزمرگی های مد ( MED )

از رنجی که می برم !

من با چند تا چیز مشکل اساسی دارم . یعنی یه سری مواردی هست که من اصلآ نمیتونم درکش بکنم و این موضوع داره رنجم میده . واقعآ نمیدونم مشکل از کجاست !! از منه ؟ از کساییه که این جوری فکر میکنن ؟ مشکل فرهنگیه ؟ نمیدونم جریان چیه !!

اول اینکه من اصلآ نمیفهمم چرا یه عده با اعدام صدام مخالفت میکردن ! البته خود مخالف ها هم دو دسته بودن . یه عده میگفتن کلآ با مجازات اعدام برای هر فردی مخالفن و یه عده میگفتن صدام نباید اعدام میشد چون این مجازات براش کم بود . حرف دسته دوم رو یه جورایی میفهمم چون خود من هم جزو افرادی هستم که توی این جنگ خیلی چیزاهاشون رو از دست دادن . ولی حرف دسته اول به هیچ عنوان توی کتم نمیره . آخه وجود یه همچین آدمی برای بشریت چه سودی داره ؟ خب شاید خیلی ها باشن که وجودشون سودی نداره ولی همه رو که نمیشه اعدام کرد ! ولی حرف من اینه که این آدم وجود مایه شره ، چرا نباید از بین بره که رفتنش برای مردم دنیا خیلی مفیدتره . چرا نباید مجازات اعدام وجود داشته باشه ؟ اگه یه نفر اسلحه دستش بگیره و بره تو مدرسه یه عده بچه بی گناه رو ببنده به رگبار و بعدش مثلآ به 10 سال حبس محکوم بشه ، چه تضمینی هست که همچین آدمی وقتی از زندان بیرون اومد بازم این کارو تکرار نکنه ؟ حداقلش اینکه به حبس ابد بدون عفو محکوم بشه که بقیه عمرش رو تو زندان بگذرونه .

چیزه دیگه ای که باز نمیفهمم اینه که چرا مردم به تساوی زن و مرد معتقد هستن . به نظر من اصلآ همچین تساوی برقرار نیست . آقایون یه سری توانایی هایی دارن که خانوما ندارن و بلعکس ، خانومها یه سری کارها رو اونقد خوب انجام میدن که آقایون عمرآ از پسش بر نمیان . حالا چه اصراریه هی بگیم زن و مرد برابرن ؟ بحث من مخالفت یا موافقت با فمینست نیست که اصلآ هیچ وقت نفهمیدم این افراد در نهایت حرفشون چیه ! من میگم به جای اینکه هی بخوایم اصرار کنیم که مرد و زن برابرن ، باید حقوق زن و مرد رو یکسان بدونیم . مثلآ این چه قانونیه که میگه زن نصف مرده ؟ اگه یه مرد یه زنو بکشه باید نصف دیه رو خانواده مقتول پرداخت کنن تا مرد اعدام بشه . این یعنی هر مرد برابر دو تا زنه . حالا این قانون ، قانون اسلامه که باشه ، مگه خیلی از قانونهای اسلام الان به روز نشده ؟ خب این یکی هم باید بشه . ولی این باز به این معنی نیست که مرد و زن برابرن ، هر کدوم توی یه سری موارد برتریهایی دارن . این به این معنیه که مرد و زن باید از حقوق یکسان برخوردار باشن و اگه واقع بین باشیم یه سری از مشاغل و پستها برای خانوما مناسب نیست همون طور که یه سری از کارها رو اگه مردا انجام بدن اصلآ اون کارایی لازم رو ندارن . حالا نمیدونم این چه اصراریه که خانوما میخوان همه کارای مردونه رو انجام بدن تا ثابت کنن از مردا برترن یا اینکه با مردا برابرن . فقط خواهشآ این سوء تفاهم پیش نیاد که من میگم زنها باید تو خونه بشینن و غذا درست کنن ، لباس بشورن و بچه بزرگ کنن !! من اصلآ همچین منظوری ندارم فقط میگم هر کسی باید کاری رو انجام بده که مناسب تواناییهاش باشه .

یه مورد دیگه ای که باز نمیفهمم مخالفت کردن یه عده با هر چیزیه که توی یه مقطع خاص زمانی باب میشه . مثل همین بازی یلدا که خیلی از وبلاگ نویسها چند روزی رو باهاش سرگرم بودن . کاری به مفید بودن یا نبودن این کار ندارم ، دلیل مخالفتها رو نمیفهمم . یه عده بودن که توی وبلاگشون این کار رو یه کار چیپ و مسخره میدونستن و بازی کردن آدما رو از سر بیکاری و کم فهمی ( بخونید بی شعوری )  تصور میکردن و جالبی قضیه اینجا بود که بعضی هاشون تمام این حرفا رو میزدن و بعد مثلآ میگفتن چون فلانی ما رو دعوت کرده و نمیشه روشو زمین انداخت ما هم در کمال بی میلی بازی میکنیم !!! این افراد اصولآ هر چیزی رو که همه گیر بشه عامی و سطحی و چیپ میدونن و با این تفکر که خودشون یه سر و گردن از بقیه بالاتر هستن وارد این جریان نمیشن . این عده رو هم هیچ وقت نتونستم بفهمم .

خواهشآ از این پست بدون کامنت نگذرین . میخوام نظرای موافق یا مخالفتون رو بدونم . میخوام بدونم دلیل مخالفت مخالفها و موافقت موافقها با حرفای من چیه ؟ میخوام بدونم آیا واقعآ من اشتباه فکر میکنم ؟ اگه فکر من اشتباه باشه برای تغییر طرز تفکرم نیاز به دلیل موجه و منطقی دارم چون تغییر عقیده کاری نیست که به این سادگیا انجام بگیره ، پس لطفآ نظراتتون رو برام بگین باشد که ما هم از این جهل مرکب خویش خارج شویم .

پ.ن : عنوان وام گرفته از کتاب  ّاز رنجی که می بریم ّ نوشته جلال آل احمد میباشد .

بم

    
 

بازی با یلدا

خب بالاخره ما هم توسط 40تیکه عزیز دعوت شدیم به بازی شب یلدا . البته چیزی که هست اینه که بعضی ها اعتراف کردن ، بعضی ها ناگفته ها رو گفتن و یه عده هم خصوصیاتشون رو . حالا من موندم ابن وسط که کدوم یکی از اینا رو باید بگم . گرچه دسته بندی کردن نوشته ها چندان اهمییت نداره ، مهم اینکه اون چیزایی رو که دوست داری بگی . روی همین اصل فکر میکنم نوشته من خیلی قروقاطی بشه !!

1) صدام لطف کرد و اجازه نداد توی آبادان ( شهری که توش به دنیا اومدم ) بزرگ بشم . همیشه فکر میکنم اگه خونواده من آبادان مونده بودن من به هیچ کدوم از چیزایی که الان دارم نمیرسیدم ، من جمله خانومی .

2) زندگی من سه مرحله مختلف داشت ، توی بچگی و دوران دبستان خیلی آروم ، کم حرف و گوشه گیر بودم . دوران راهنمایی ، دبیرستان و یه بخش از دانشگاه آدم شلوغ ، شر به پا کن و شیطونی شدم . حالا هم تقریبآ یه آدم نرمال هستم . البته هم چنان کم حرف و نسبتآ آروم هستم ولی خب یه تعادل نسبی توی اخلاقم به وجود اومده .

3)ترم دوم از سال دوم دبیرستان روزی که میخواستن نمره انظباط بدن ، ناظم سر صف صبحگاهی ( که همه بچه های مدرسه هستن ) منو صدا کرد بالا و شروع کرد به محاسبه نمره انظباطم . نمره من منفی هشت شد ، ناظم مون هم نامردی نکرد و گفت 16 نمره بهت ارفاق میکنم و نمره انظباطم رو هشت داد . منم چنان قیافه پیروزمندانه ای گرفتم که همه برام دست زدن و توی تمام طول تحصیل اون تنها باری که سر صف تشویق شدم . یادمه وقتی میخواستم برا پیش دانشگاهی ثبت نام کنم بهم ایراد میگرفتن که تو یه واحد کم پاس کردی ، حالا هر چی من میگفتم اون یه واحد انظباط بوده کسی باورش نمیشد !!

4) عاشق رشته تحصیلیم هستم ، معماری و البته عاشق عکاسی و ادبیات . سیگار کشیدن رو هم توی هوای بارونی خیلی دوست دارم ، یکی از آرزوهام اینه که زندگی خارج از ایران رو تجربه کنم ( البته کیش هم قبوله ). از سرما بیزار و عاشق روزای گرم تابستون هستم . ولی هیچکدوم اینا ذره ای از عشقی که به یه نفر دارم هم نمیشن .

5) توی غذا خوردن خیلی ایرادی هستم . عاشق قرمه سبزی هستم و از هر غذایی که توش ماش یا عدس باشه بدم میاد . توی غذاهای جدید هم از پیتزا خوشم نمیاد ولی رست بیف رو خیلی دوست دارم . این مورد آخر نشون داد که خیلی شکمو هستم که خب البته اصلآ انکار نمیکنم .
 
 

کوچولو

 
    
 
این عکس رو امروز صبح توی پارک کوه صفه گرفتم .
می بینین چه چهره فتوژنیکی داره ، خیلی نازه این دخمر ...